English Persian Dictionary - Beta version
 
پرسش ترجمه خود را ارسال نمایید
| Help | About | Careers
 
Home | Forum / پرسش و پاسخ | + Contribute | Users
Login | Sign up  
     

Enter keyword here!
  Tips | Translate!
✘ Close
✘ Close
Total search result: 201 (7033 milliseconds)
ارسال یک معنی جدید
Menu
English Persian Menu
intuitionism U عقیده به اینکه برخی حقایق رامیتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
معنی که میخواستی رو پیدا نکردی؟ برو تو این صفحه تا از دیگرون کمک بگیری.
Other Matches
intuitionalism U عقیده به اینکه برخی حقایق را میتوان مستقیما وبدون استدلال دریافت
backward chaining U روشی برای استدلال که ازهدف مطلوب شروع و به سمت حقایق از قبل شناخته شده ادامه می یابد
deictic U بطور مستقیم نشان دهنده مستقیما استدلال کننده
intuitivist U کسیکه مبادی اخلاقی را حسی میداندو عقیده داردکه درک ....استدلال نیست
fallacy of composition U استدلال نادرست به اینکه هرگاه بعض مطلبی درست باشد کل ان صحیح است
Funstionalism U [عقیده بر اینکه شکل و ساختمان باید منطبق نیاز باشد.]
You need to take care to differentiate between facts and opinions [ differentiate facts from opinions] . U شماها باید به فرق بین حقایق و نظرات توجه بکنید [حقایق را از نظرات تشخیص بدهید] .
physiocratic system U روش اقتصادی فیزیوکراتها عقیده به اینکه تنها زمین عامل تولید است
functionalism U عقیده بر اینکه شکل وساختمان بایستی منطبق با احتیاج باشد اعتقادباستفاده عملی از شغل وپیشه
negatives U سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
negative U سیگنال ارسالی گیرنده برای بیان اینکه داده نادرست یا ناکامل دریافت شده است
he ia as leanas a rake U ازلاغری دنده هایش رامیتوان شمرد
DCD U سیگنال RSC ازمودم به کامپیوتر برای بیان اینکه سیگنال دریافت شده است
busies U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busy U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
requests U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
busying U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busier U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
request U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requesting U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
requested U سیگنال ارسالی توسط فرستنده به گیرنده وپرسش اینکه آیا گیرنده آماده دریافت داده است یا خیر.
busied U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
busiest U 1-مشغول انجام کاری 2-سیگنال الکتریکی برای اعلام اینکه وسیله برای دریافت داده آماده نیست
receipt notification U خصوصیتی در بیشتر برنامههای پست الکترونیکی که یک پیام خودکار را ارسال میکند برای تایید اینکه پیام دریافت شده است
renumber U خصوصیت برخی زبانهای کامپیوتری که به برنامه نویس امکان اختصاص دادن مقدار جدید به همه یا برخی از شماره خط های برنامه میدهد
reads U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
read U سیستم اطمینان از اینکه داده به درستی دریافت شده است و داده ارسالی برمی گردد و با حالت اولیه مقایسه میشود تا خطایی رخ نداده باشد
landscape carpet U فرش دور نما [فرش چشم انداز] [عده ای آن را طرح گورستان می نامند با عقیده به اینکه این طرح در مراسم تدفین بکار می رفته است. نمای کلی فرش جلوه ای از خانه ها و درختان و حالت عادی زندگی را نشان داده.]
theory of epigensis U فرض اینکه نطفه بوجودمیایدنه اینکه ازپیش بوده وپس ازمواقعه
asynchronous U 1-کامپیوتری که از یک عمل به عمل دیگر طبق سیگنالهای دریافت شده پس از خاتمه فرآیند تغییر میکند. 2-کامپیوتری که در آن یک فرآیند در آغاز ورود سیگنال یا داده آغاز میشود به جای اینکه مط ابق با باس ساعت باشد
res gestae U حقایق عینی
probative U حقایق فرعی
facts of life <idiom> U حقایق زندگی
ultimate truths U حقایق اولیه یا اصلی
bring some new facts to light <idiom> U کشف حقایق جدید
prim ry truths U حقایق اولیه یانخستین
a recital of all the facts U شمارشی از همه حقایق
low dwon U حقایق امر اصل حقیقت
americana U اطلاعات و حقایق مربوط بامریکا
subreption U اختفای حقایق برای استفاده خود
shinplaster U اسکناس کم ارزش وبدون پشتوانه
dumb show U نمایش صامت وبدون حرف
gothicize U زمخت وبدون فرافت کردن
blank check U سندامضاء شده وبدون متن
clownish U دارای رفتار زمخت وبدون اداب
canoes U قایق باریک وبدون بادبان وسکان
canoe U قایق باریک وبدون بادبان وسکان
middlebrow U شخص با سواد وبدون تحصیلات عالیه
inert mine U مین بی اثر وبدون خرج تلاش
syncopation U رقص یا اهنگ سبک وبدون ضرب
tough minded U دارای فکر خشن وبدون احساسات
tabula rasa U فکر ساده وبدون تصور اطفال
There is more to it than meets the eye. U ارزش [و یا حقایق] پنهان در مورد چیزی وجود دارد.
dabbler U دوستدارصنایع زیباکه ازروی بوالهوسی وبدون تمرکزانهارادنبال می
Please supply the facts relevant to the case. U لطفا" حقایق ومطالبی را که با موضوع مناسبت دارد فراهم کنید
goose-steps U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-stepping U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
dog paddle U شنای به پشت با حرکت پا وبدون بیرون امدن بازو از اب
goose-stepped U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
goose-step U رژه بابدن راست وبدون خم کردن زانوچنانکه درپیاده ن
researching U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researched U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
research U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
researches U توسعه علمی برای یادگیری حقایق جدید درباره یک موضوع مط العاتی
DSR U سیگنال از وسیلهای که آماده دریافت داده است , این سیگنال پس از دریافت سیگنال DTR رخ میدهد
p sexual relations U امیزش جنسی بطورهرج مرج وبدون رعایت ائین عروسی
catchall U بخشی که شامل مواد مختلف وبدون دسته بندی باشد
provided he goes at once U بشرط اینکه بی درنگ برود مشروط بر اینکه فورا برود
checked U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
checks U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
check U حافظه موقت برای داده دریافت شده پی از بررسی آن در برابر داده دریافت شده از طریق مسیر یا راه دیگر
impulsive U کسیکه از روی انگیزه انی وبدون فکر قبلی عمل میکند
nescience U اعتقاد باینکه حقایق غایی را نمیتوان بوسیله قیاس عقلانی فکر درک نمود
chiaroscuro U نوعی نقاشی که فقط با سیاه روشن وبدون رنگ امیزی انجام میشود
hovercrafts U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
hovercraft U رسانگری که با فشرده کردن هوا در زیر بالای سطح وبدون تماس با ان حرکت میکند
acknowledges U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledge U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
acknowledging U 1-اعلام کردن به فرستده که پیام دریافت شده است 2-ارسال سیگنال از گیرنده تا بگوید پیام ارسالی به درستی دریافت شده است
directly U مستقیما
forthrights U مستقیما`
per se U مستقیما
straightway U مستقیما
proximately U مستقیما"
firsthand <idiom> U مستقیما
straight out U رک مستقیما
straightest U مستقیما
at first hand U مستقیما
straighter U مستقیما
straight U مستقیما
certain U برخی
cretain U برخی
several U برخی از
some U برخی
bolts U مستقیما ناگهان
aright U مستقیم مستقیما
sheer U مستقیما فریف
forthright U مستقیما بیمحابا
subsequent to U [مستقیما] پس از [به دنباله]
bolted U مستقیما ناگهان
bolt U مستقیما ناگهان
intue U مستقیما دریافتن
bolting U مستقیما ناگهان
scundine quid U از برخی جهات
harder U مستقیما درمسیر موردنظر
hardest U مستقیما درمسیر موردنظر
intuitive U مستقیما درک کننده
hard U مستقیما درمسیر موردنظر
direct coupled U مستقیما جفت شده
special verdict U رای هیات منصفه در حالتی که حقایق موضوع مطروحه را ان چنان که برایشان ثابت شده است اعلام و اخذ تصمیم را به دادگاه بسپارند
logic U استدلال
argumentum U استدلال
argumentation U استدلال
argument U استدلال
reasoning U استدلال
arguments U استدلال
inferring one thing from another U استدلال
ratiocination U استدلال
attributing U در برخی سیستم عامل ها
On certain considerations . U طبق برخی ملاحظات
attribute U در برخی سیستم عامل ها
source U خصوصیت برخی bridge ها که
attributes U در برخی سیستم عامل ها
schuss U مستقیما ازسراشیب پایین رفتن
to come straight to the point <idiom> U مستقیما [رک ] به نکته اصلی آمدن
play by ear <idiom> U توانایی اجرای موسیقی تنها با گوش وبدون خواندن موسیقی
argues U استدلال کردن
arguing U استدلال کردن
reasoning ability U توانایی استدلال
reasoning test U ازمون استدلال
argue U استدلال کردن
proponents U استدلال کننده
proponent U استدلال کننده
thoughts U استدلال تفکر
reasoner U استدلال کننده
ratiocinator U استدلال کننده
ratiocinate U استدلال کردن
thought U استدلال تفکر
paralogism U استدلال غلط
argued U استدلال کردن
reason U استدلال کردن
analogical reasoning U استدلال قیاسی
analogical reasoning U استدلال سنجشی
idolism U استدلال غلط
discursively U ازروی استدلال
inductive reasoning U استدلال استقرایی
logical reasoning U استدلال منطقی
syllogistic reasoning U استدلال قیاسی
idoliom U استدلال غلط
circular reasoning U استدلال دوری
affective reasoning U استدلال عاطفی
reasons U استدلال کردن
paralogia U استدلال پریشی
adducible U قابل استدلال
acatalepsia U استدلال پریشی
deductive reasoning U استدلال قیاسی
section U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
sections U بخشی از برنامه اصلی که مستقل اجرا میشود وبدون نیاز به اجرای بقیه برنامه
ARQ U قابل استفاده در برخی مودم ها
glue sniffing U بو کردن برخی از انواع چسب
O.K. U در برخی سیستم ها به کار می رود
straight off U مستقیما درجلو موج روبه ساحل
over the falls U مستقیما روی انحنای موج شکننده
analogist U قیاس و استدلال کننده
devil's advocate <idiom> U [ارائه استدلال مخالف]
dunces U استدلال کننده موشکاف
dunce U استدلال کننده موشکاف
theorises U استدلال نظری کردن
a priori U استدلال پیش سوی
theorised U استدلال نظری کردن
objections U مخالفت استدلال مخالف
notionalist U هواخواه استدلال نظری
parity of reasoning U قیاس یا شباهت استدلال
objection U مخالفت استدلال مخالف
theorizing U استدلال نظری کردن
theorizes U استدلال نظری کردن
theorized U استدلال نظری کردن
theorize U استدلال نظری کردن
theorising U استدلال نظری کردن
theorist U طرفدار استدلال نظری
theorists U طرفدار استدلال نظری
landgravine U لقب برخی از شاهزادگان المانی است
podesta U رئیس شهرداری در برخی شهرهای ایتالیا
Some friends who shall be nameless. U برخی از دوستان که اسمشان رانمی برم
leg glance U ضربهای که توپ را مستقیما"به پشت توپزن می فرستد
argue U دلیل اوردن استدلال کردن
argued U دلیل اوردن استدلال کردن
argues U دلیل اوردن استدلال کردن
prove U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proved U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
proves U استدلال کردن به اثبات رسانیدن
arguing U دلیل اوردن استدلال کردن
casuistry U استدلال غلط وغیر منطقی
ghosts U نشانگر دوم که در برخی برنامه ها استفاده میشود
ghost U نشانگر دوم که در برخی برنامه ها استفاده میشود
Brits U نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
herd book U نژادنامه برخی جانوران همچون گاو وخوک
Brit U نوزاد شاه ماهی و برخی ماهیهای دیگر
long spot U موضع گیری توپگیری مستقیما" پشت سر محافظ میله ها
direct objects U که دودویی که مستقیما واحد پردازش مرکزی را عمل میکند.
Recent search history Forum search
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
4واژه ی مناسب فارسی برای Archetype??
1دریافت کردم
1some services are not in full force
1set the record straight
1با مدیر مدرسه حرف میزنم
2purchase off the registry
1The guy I know him has the ability to ferret out the facts.
more | برای این معنی از دیگران سوال بپرسید. (Ask Question)
  Contact• | TermsPrivacy  © 2009 Perdic.com